سبك عباسيان1 (قرآن هاى قرن 8 تا 10 ميلادى), فرانسوا درش2, مؤسسه نور با همكارى انتشارات دانشگاه آكسفور (عزيمت), رحلى, 191ص.
آنگاه كه از آسمان فرود آمد, در قالب واژگانى پر معنا و كلامى آهنگين, هيچ كس از آگاهان به زبان را در برابر آن تاب ايستادن نبود; يكسر شيفتگى بود و جذابيت و اين كلام آسمانى (قرآن) نام داشت. زيبايى, حلاوت, شگفتى و تاثيرگذارى اين كلام, در ميان اعرابى كه يكسر با آن به مخالفت برخاسته بودند, آنچنان شگفت مى نمود كه شايد مناسب ترين واژه اى كه آن را باز مى گفت (مسحور كنندگى) بود. زيبايى كلام در كنار استوارى معنا و بلندى مفاهيم, همواره در طول قرن هايى كه از نزول آن مى گذرد و همچنان در هر تلاوتى تازگى خود را حفظ كرده است, مردان و زنان بسيارى را شيفته خود ساخته است كه تمامى توان خود را براى حفظ آن به كار بندند: چه بسيار خون ها كه براى ماندگارى آرمان هايش بر زمين ريخته شد و قلم ها و زبان هايى كه براى تبليغ پيامش به كار بسته شد و شيفتگانى كه با علاقه مندى اين مجموعه عظيم را, حرف به حرف و حركت به حركت, در سينه خود جاى دادند و نيز عالمانى كه به كتابت آن همت گماشتند.
(خط) يكى از ابزارهاى مهم تمدن و توسعه آن تلقى مى شود و بى شك, نقش آن در انتقال قرآن به سرتاسر عالم اسلام كه از شرق تا غرب آن روز را به تسخير خويش در آورده بود, بى بديل است. گزاف نخواهد بود اگر بگوييم, هيچ كتابى در طول تاريخ بشرى به مقدار قرآن, كتابت و چاپ و تكثير نشده است و نه هيچ كتابى تا به امروز اين همه شرح و تفسير به خود ديده است. در عين حال رابطه خط و قرآن را بايد رابطه اى متقابل دانست: همچنان كه خط به حفظ و گسترش قرآن كمك كرده است, قرآن نيز الهام بخش توسعه و تكامل آن بوده است. در واقع تلاش عالمان را در ابداع شيوه هاى ضبط دقيق تر صداها, حركات, اعراب, تشديد و … را بايد نمودى از تلاش آنان براى خواندن صحيح تر قرآن دانست. در عين حالى كه اين كلام آسمانى, كه در جان آنها رسوخ كرده و عشق و شيفتگى شان را به همراه داشته, موجب شده تا در نگارش آن تمام هنر و خلاقيت خود را به كار گيرند و مجموعه هايى نفيس از هنر خطاطى و تذهيب فراهم آورند.
فهرست مصور3 زير كه مجموعه اى از قرآن هاى قرون اوليه را معرفى كرده است, در عين حالى كه تحول خط عربى را نشان مى دهد, گوشه هايى از هنر و خلاقيت مسلمانانى را كه در تهيه اين قرآن ها به كار رفته است, به تصوير كشيده است. باشد كه ميراث گذشتگان افتخار آيندگان و الهام بخش آنان باشد.
مؤلف كتاب, مدير گروه مطالعات در مدرسه عملى مطالعات عالى4 در پاريس و مدرس دروس اعراب عصر جاهلى و تاريخ كتاب در جهان اسلام و نويسنده مقالاتى درباره خوشنويسى5 و خط شناسى رمزشناسى (Codicology) است. او پيش از اين دو فهرست مصور از مواد قرآنى براى كتابخانه ملى6 در پاريس تهيه كرده است كه اين همه او را متخصصى سرآمد در مسائل مربوط به قرآن هاى سده هاى نخست ساخته است. (داخل پشت جلد)
اين كتاب در واقع اولين مجلد از مجموعه فهرست هاى مصور (كاتولوگ) 26 جلدى است كه هنر در جهان اسلام را بر مبناى كلكسيون دكتر خليلى گزارش مى كند. چهار جلد اول اين مجموعه قرآن هاى دوره هاى مختلف را گزارش مى كند: جلد اول (كتاب حاضر) به قرآن هاى قرن 8 تا 10 ميلادى اختصاص دارد; جلد دوم, مربوط به قرن 11 تا 14 است; جلد سوم, قرآن هاى قرن هاى 15 و 16 و جلد چهارم قرآن هاى قرن 17 تا 19 ميلادى را گزارش مى كند. مجلدات بعدى اين مجموعه درباره نسخه هاى خطى عربى, صحافى, مينياتور, كتاب هاى نادر خواهد بود. سراميك, كارهاى فلزى, ابزارهاى علمى, مهره, كاشى, شيشه, جواهرات, سكه, ابزارهاى جنگى و در نهايت شاهكارى منتخب موضوع مجلدات ديگر اين مجموعه هستند. (داخل پشت جلد)
دكتر خليلى كه اين مجموعه, گزارشى از كلكسيون او است, از بيست سال پيش با اين هدف كه بتواند اشياى فرهنگى جهان اسلام را به صورت شامل و فراگير به تصوير كشد, به جمع آورى گسترده ترين طيف از اشياى نفيس پرداخته است. اگر چه مى توان گفت كه اين هدف تا حدودى محقق شده است, اما قصد او در درازمدت, فراهم آوردن موجبات شناخت عميق تر هنر اسلامى و معرفى آن است. انتشار اين فهرست هاى مصور كه در عين آنكه به زيبايى تزيين شده اند, متضمن تحقيقات علمى نيز هستند, گامى در تحقق اين هدف است. در همين راستا طرح تأسيس يك موزه بزرگ هنر اسلامى نيز كه اين كلكسيون را در خود جاى دهد, در دست بررسى است. او به همين منظور كرسى هنر و معمارى اسلامى را در دانشگاه لندن و گروه مطالعات هنر اسلامى را در دانشگاه آكسفورد بنياد نهاده است. (داخل جلد)
كلكسيون دكتر خليلى به لحاظ طيف مواد قرآنى اى كه در اختيار دارد, بزرگ ترين مجموعه اى است كه در اختيار بخش خصوصى قرار دارد. اما وسيع ترين و ارزشمندترين كلكسيون قرآنى متعلق به كتابخانه قصر توپكاكى7 در استانبول است كه بخش عمده كتابخانه سلطنتى پيشين متعلق به سلاطين عثمانى را در اختيار دارد. البته مجموعه هاى ارزشمندى هم در كتابخانه آستان قدس رضوى وابسته به حرم امام رضا(ع) در مشهد, موزه ايران باستان در تهران, كتابخانه ملى در قاهره و چندين كتابخانه و موزه در هند نگهدارى مى شوند. اين در حالى است كه مجموعه توپكاكى با توجه به موقعيت ويژه آن, كاملاً فراگير است, ولى مجموعه هاى ديگر نه تنها كوچك تر بلكه محدود و مختص به منطقه خاصى هستند. مهم ترين كلكسيون هاى قرآنى در خارج از جهان اسلام در كتابخانه بريتانيا8 در لندن, در كتابخانه ملى بيبليوتك9 در پاريس, در كتابخانه واتيكان در رم و در كتابخانه چِستِر بُتى10 در دوبلين قرار دارند. با اين همه به استثناى مورد آخر, هيچ گونه بررسى هدفمند و منظم علمى, بدانسان كه بر روى نسخه هاى ادبى, تاريخى و علمى صورت مى گيرد, درباره اين مجموعه ها صورت نگرفته است و از اين نظر اين كتاب تلاشى جديد در جهت رفع اين نقيصه است.(صفحه9)
كتاب حاضر به بررسى نسخه هاى قرآنى پيش از هزاره اول ميلادى پرداخته است و نسخه هاى موجود را بر اساس نوع خط آنها دسته بندى كرده است. با توجه به آنكه سه دسته خط در اين دوره شناسايى شده اند, نسخه ها در سه فصل معرفى شده اند: فصل اول نادرترين و قديمى ترين قرآن ها را با خط حجازى در بر مى گيرد; فصل دوم نسخه هايى را كه به خط اوليه عباسى نگاشته شده اند, معرفى مى كند. از اين خط 6 سبك مختلف شناسايى و نمونه هاى متعددى براى هر گروه معرفى شده اند. فصل سوم به سبك جديد عباسى اختصاص دارد كه تا قرن 13 ميلادى استفاده مى شده است. اين كتاب داراى مقدمه اى مفصل است كه مؤلف در آن توضيحات روشنگرى درباره روش كار خود, مبناى كتيبه شناسى مورد استفاده, علت نامگذارى خط ها, خصوصيات نسخه ها به لحاظ تاريخ نگارش, مواد, صحافى, جلد, تذهيب داده است. علاوه بر اين, 5 جدول ارائه شده اند كه مبناى كتيبه شناسى مؤلف را نمايش مى دهند. بيش از 90 نسخه در فصل هاى مختلف به طور كامل معرفى شده اند; از جمله دو برگ از قرآن آبى معروف كه بر پوستى به رنگ آبى با آب طلا نوشته شده است; و نيز قسمت هايى از تنها نسخه قرآنى شناخته شده كه در پالرموى سيسيل تهيه شده است. (داخل جلد)
بيشتر قرآن هايى كه در اين مجموعه معرفى شده اند, به خطى كه معمولاً (كوفى) ناميده مى شود, نوشته شده اند. اما در اين مجموعه ـ با توجه به توضيحاتى كه خواهد آمد ـ با نام كلى (سبك عباسيان) خوانده شده است. اين نام برگرفته از نام سلسله اى است كه از قرن 8 تا 13 ميلادى (750 ـ 12859 م) بر جهان اسلام حكم مى رانده است كه در اين دوره اين خط رواج داشته است. اگر چه از قرن ده, سبك عباسى به مرور, در كتابت قرآن جاى خود را به انواع خط شكسته و معمول ترين آن, محقق و نسخ, داد; اما عملاً چندين قرن طول كشيد تا فرايند جايگزينى كامل شود. لذا تا قرن 13, قرآن هايى كه به اين سبك نوشته شده اند, همه در اين مجموعه عرضه شده اند. (ص11)
بيشتر آنچه درباره تاريخ خطاطى اسلامى در اختيار است, مبتنى بر اطلاعاتى است كه در منابع متأخر عربى, تركى و فارسى وجود دارد. در تمام اين منابع نام (كوفى) بر هر نوع خطى كه متعلق به سده هاى نخست است, اطلاق شده است. در غرب, مطالعه اين خطوط از اواخر قرن 18 ميلادى با كار آدلر11 (1756 ـ 1834م) آغاز شد. او كه در صدد تهيه فهرست مصورى از نوشته هاى قرآنى موجود در كتابخانه سلطنتى كپنهاك بود, كوشيد تا در طبقه بندى اين مواد از همان واژگان و اصطلاحاتى كه خود مسلمانان به كار برده اند, استفاده كند. از آنجا كه تنها 5 نمونه از نوشته هاى قرآنى را در اختيار داشت و طبيعتاً تنوع خط آنها بسيار اندك بود, همان عنوان (كوفى) را كه در آثار فيروزآبادى و ابن خالقان به كار رفته بود, برگزيد. اما به تدريج نمونه هاى بيشترى از قرآن نوشت هاى سده هاى نخست به دست آمد و روشن شد كه نه يك خط بلكه طيف گسترده اى از خطوط در اين دوره استفاده مى شده است. (ص 11)
انتشار فهرست ابن نديم در سال 1808, نيز بر اين واقعيت صحه گذارد كه در سده هاى نخست هجرى, تنوع گسترده اى به لحاظ خط وجود داشته است. با اين همه تا مدت ها تلاشى صورت نگرفت تا بر مبناى اين واقعيت, نسخه هاى اين دوره بررسى شوند و انواع خط به كار رفته در آنها شناسايى شود. ميشل آمارى12, شرق شناس سيسيلى (1806 ـ 1889م) اولين كسى بود كه اقدام به اصلاح نظام طبقه بندى آدلر كرد. او بر اساس توصيفات دقيقى كه ابن نديم از خط معروف مكى مى دهد, به شناسايى آن در قرآن نوشت هاى موجود توفيق يافت. در كتاب حاضر عنوان كلى تر (حجازى) براى اين نوع خط انتخاب شده است. متأسفانه اين گونه مطالعات خط شناسى پى گرفته نشد و در نتيجه پيشرفتى در اين حوزه صورت نگرفته, دو مسأله اصلى يعنى شناسايى و طبقه بندى انواع خط ها و تعيين تاريخ نگارش آنها همچنان باقى است و حتى در مواردى بر ابهامات افزوده شده است. (ص12)
بيشتر قرآن نوشت هايى كه به پيش از قرن ده ميلادى تعلق دارند, كامل نبوده, تنها قسمتى از يك نسخه هستند كه بعضاً از يك تك صفحه يا بخشى از آن تجاوز نمى كنند. در واقع اين قسمت ها متعلق به قرآن هايى بوده اند كه به دليل فرسودگى يا از آن رو كه ديگر خط آنها قابل خواندن نبوده است, كنار گذاشته شده بودند. از آنجا كه مسلمانان به قرآن كه كلام خداوند است, احترام خاصى مى گذارند, چنين قرآن هايى را كه به دلايل عنوان شده, ديگر قابل استفاده نبودند, در محل يا اطاقى از ساختمان مسجد نگهدارى مى كردند, تا از هر گونه بى احترامى محفوظ باشند. بيشتر قرآن هاى يافت شده به اين صورت انبار شده بوده اند. در مسجد اموى, محلى كه به اين كار اختصاص داشته است, ساختمان كوچكى در حياط مسجد بوده است; در مسجد جامع قيروان, اطاقى در ضلع شمالى حيات; در مسجد صنعا, محلى بين سقف و پشت بام و در حرم امام رضا(ع), در قسمتى به نام دارالسلام. با توجه به اينكه هدف از انبار كردن اين قرآن ها صرفاً حفظ آنها از هر گونه بى احترامى بوده است, پس از انبار شدن ديگر مورد سركشى قرار نگرفته, به فراموشى سپرده مى شدند و در نتيجه به مرور بر اثر عوامل طبيعى فرسوده و در نهايت از بين مى رفتند; بدانسان كه هنگام كشف دوباره آنها در قرن 19 و 20, جز تلى از اوراق چيزى از آنها باقى نمانده بود. پس از كشف, برخى از اين محموله هاى قرآنى يكجا حفظ و نگهدارى شدند, در حالى كه برخى ديگر, هر ورق آن در يك كلكسيون يا موزه, در سرتاسر جهان پراكنده شدند. قرآن نوشت هايى هم كه در اين كلكسيون وجود دارند, بخش هاى پراكنده اى از همين دست هستند. لذا هر كس كه در صدد ارزيابى و تحليل اين مواد باشد, بايد اجزاى هر نسخه را با بخش هاى ديگر همان نسخه در جاهاى ديگر مقابله كند; در حالى كه اين كار با توجه به كمبود منابع قابل اعتماد بسى دشوار است: فهرست مصورى براى همه نسخه هاى قرآنى در كلكسيون هاى مختلف وجود ندارد, آنجايى هم كه هست, فاقد اطلاعات لازم است. (ص13)
تعيين تاريخ نگارش نسخه هاى قرآنى كارى بس دشوار است. تعداد بسيار اندكى از قرآن هاى چهار قرن اول هجرى, متضمن تاريخ نگارش هستند. مواردى هم كه وجود دارد بيشتر مربوط به وقفيه هايى است كه در آن تاريخ وقف ـ و نه نگارش ـ نسخه ها به مسجد يا مؤسسه مذهبى ثبت شده است. چنين تاريخ هايى تنها مى تواند نهايت محدوده تاريخى نگارش نسخه ها را معين كند; چرا كه ممكن است عمل وقف مدت ها پس از نگارش صورت گرفته باشد. البته نسخه هاى قرآنى اى كه در دمشق پيدا شدند, متضمن نوع ديگرى از تاريخ نويسى هستند: تاريخ تولد يا وفات اشخاص بر صفحه اول يا آخر قرآن. اما تفسير اين گونه تاريخ ها هم همانقدر دشوار است كه تفسير وقفيه ها. نهايت آنكه مشخصات كاتب, تاريخ و محل نگارش كمياب ترين نوع نوشته هايى هستند كه مى توان بر روى قرآن ها يافت; از ميان اين شمار اندك نيز, بيشتر آنها جعلى مى باشند. (ص13)
شواهد در مورد محل و منطقه اى كه قرآن ها در آنجا نگاشته شده اند , بسى نادرتر و دست نيافتنى تر از اطلاعات در مورد تاريخ آنها است. نسخه هاى قرآنى, به خصوص انواع كوچك آن, بسيار قابل حمل و جابه جايى بوده اند. پيدا شدن يك قرآن در محلى خاص به هيچ عنوان دالّ بر اين نيست كه حتماً در همان جا نوشته شده باشد كه در نتيجه بتوان گفت خط و يا تذهيب آن, مشخصه آن منطقه خاص است. (ص13) همچنان كه تعداد زيادى از قرآن هاى كتابخانه پيشين مسجد اموى دمشق, مغربى هستند. برخى از آنها را احتمالاً از شمال آفريقا به سوريه برده اند; اما برخى ديگر نيز ممكن است در خود دمشق توسط عالمان مغربى يا مسافران و زائران آن خطه نگاشته شده باشند. (ص14)
در متون مرجعى كه در اختيار ما است, اطلاعات مفيد درباره انواع خطوط عربى سده هاى نخست, بسيار اندك است. لذا در اين تحقيق از اطلاعات كتيبه شناسى13 و تجزيه و تحليل خود خط براى شناسايى و طبقه بندى انواع خطوط استفاده شده است. اگر چه به كارگيرى اين روش در مورد خط عربى در ابتداى راه است و هنوز پخته نشده است, اما از اين مزيت برخوردار است كه در عين كاربردى بودن, قابليت تطبيق بر تمام نمونه ها را دارد. در اين شيوه ظاهر خارجى حروف, ابعاد كلى خط, قطر آن, شيوه حركت قلم در نوشتن حروف مورد توجه قرار مى گيرد; البته از تأثيرى كه قطع و ساختار كتاب در نوشتن كلمات دارد, غفلت نمى شود.
در بررسى شكل حروف, از آنجا كه پايه برخى حروف مشابه هستند و نيز همه حروف احياناً در يك متن بكار نمى روند, تنها تعدادى كه از بقيه ممتاز مى باشند, انتخاب مى شوند. در اينجا شش حرف به عنوان شاخص مقايسه در نظر گرفته شده اند:
1 و 2. حرف الف در حالت مستقل14 و پايانى15
3. حرف عين / غين در حالت ميانى16
4. حرف ميم در حالت پايانى
5. حرف نون در حالت پايانى
6. حرف حاء در حالت ميانى
البته در برخى موارد از حالت پايانى عين/غين هم استفاده شده است. در جايى كه حرف نون در حالت پايانى وجود نداشته, از قوس انتهايى س/ش يا ص/ض استفاده شده است. در مواقع ضرورت براى تكميل مقايسه, حروف ديگر هم لحاظ شده اند.(ص14)
بر اساس اين مطالعات, سه دسته خط اصلى در كتابت قرآن هاى سده هاى نخست شناسايى شده اند. اولين اين سه دسته, خطى است كه آبوت17 آن را خط حجازى ناميده است و بر مبناى توصيفات دقيق و اجمالى ابن نديم در الفهرست توسط آمارى18 شناسايى شده است. شناسايى دو دسته ديگر بسيار دشوار بود. اينها خطوطى را در بر مى گيرند كه با عنوان نامتجانس (كوفى) و در مواردى (كوفى شرقى) نامگذارى شده اند. در اين كتاب, آنها با توجه به دوره اى كه در آن رواج داشته اند و مقارن با حكومت عباسيان بوده است, سبك عباسى خوانده شده اند. براى تميز اين دو دسته خط, يكى به نام سبك اوليه عباسى19 و ديگرى سبك جديد20 معرفى شده اند. هر يك از اين سبك ها, به انواع فرعى ترى تقسيم مى شوند كه آنها نيز احياناً تقسيمات فرعى ترى دارند. تاكنون شش نوع خط اصلى از سبك اوليه عباسى شناسايى شده است. براى كدگذارى اين خطوط از حروف الفباى لاتين و اعداد رومى و احياناً حروف كوچك لاتين استفاده شده است. البته توجه به اين نكته ضرورى است كه اين حروف و اعداد, به هيچ وجه خط ها را به لحاظ اهميت ارزش گذارى نمى كنند و توالى زمانى آنها را نيز نشان نمى دهند. اين نظام طبقه بندى قابليت بسط و گسترش را داراست و مى تواند با كشفيات جديد تكميل شود.(ص16)
گرچه در آن دوره از پاپيروس و پوست, هر دو براى تهيه كتاب استفاده مى شد, اما در نوشتن قرآن به كار بردن پوست غالب است. اين امر به مدت پنج قرن در نيمه شرقى جهان اسلام و تا قرن 14 ميلادى در مغرب ادامه داشته است. به رغم آنكه در شرق به سرعت, كاغذ جايگزين پوست گرديد, اما مدت ها طول كشيد تا در كتابت قرآن استفاده شود. اولين قرآنى كه بر روى كاغذ نوشته شد و تاريخ نگارش آن بر روى نسخه ثبت شده, متعلق به قرن ده ميلادى است.
براى استفاده از پوست, بايد آن را دباغى كرده, گوشت و چربى اى كه از داخل به آن چسبيده, تراشيده مى شده تا در نهايت دو طرف پوست به هم شبيه شده, براى نوشتن آماده گردد. با اين همه آثار بر جاى مانده از عمل تراشيدن, به تشخيص دو سوى پوست كمك مى كند. اين در حالى است كه تعيين حيوانى كه پوست به آن تعلق دارد, بسيار دشوار است. معمولاً از پوست بز و گوسفند استفاده مى شده است. هيچ نمونه اى شناسايى نشد كه در آن از پوست غزال استفاده شده باشد; اين در حالى است كه هم در منابع شرقى و هم غربى از آن ياد شده است.
گاهى اوقات, پوست پيش از استفاده, رنگ مى شده است. در اين مجموعه نمونه اى از پوست رنگ شده به رنگ آبى و مورد ديگر به رنگ نارنجى مايل به قرمز, ارائه شده است.
به لحاظ قطع, در قديمْ كتاب ها به دو صورت طومارى22 و تاشده23 بوده اند. در دوره اسلامى شكل دوم بيشتر به كار مى رفته, نمونه هاى اندكى از كتاب ها به صورت طومارى بوده اند. قديمى ترين قرآن هايى كه به خط حجازى وجود دارند, تا شده اند, با ابعادى كه هم در قديم و نيز در حال حاضر معمول است; يعنى بلندتر از آن هستند كه عريضند. اما در يك دوره, قطعى از قرآن معمول شد كه عرض آن بيش از بلندى اش بود و اين ساختار افقى24 حداقل تا قرن 10 ميلادى به كار مى رفته است. اگر چه اين تغيير ساختار تصادفى نبوده, ارتباطى هم با طبيعت مواد مورد استفاده يا تحولى در فن آورى آن نداشته است. به نظر مى رسد, ملاحظات هنرى و نياز به متمايز ساختن قطع قرآن از انگيزه هاى آن بوده است. پس از اين دوره, شاهد بازگشت دوباره به قطع عمودى25 هستيم كه در نتيجه بكارگيرى كاغذ در تهيه قرآن است. (ص17 و 18)
واحدهاى اصلى, قرآن هاى سده هاى نخست, حزب (quire) بوده است كه تقريباً هميشه از پنج جفت ورق دوتايى پوست تشكيل مى شده است. اين ورق از وسط در امتداد محور عمودى تا شده, دوخته مى شدند و يك quire ده ورقى را تشكيل مى دادند. در جهان غرب, نحوه روى هم قرار دادن پوست, به لحاظ طرف داخلى و خارجى آن اين بوده است كه طرف مشابه هر پوست را روى ديگرى قرار مى دادند در نتيجه آخرين صفحه هر quire كه در كنار اولين صفحه quire بعدى قرار داشت, هميشه از دو طرف خارجى پوست بود; در حالى كه دو صفحه وسط quire, دو برگ با طرف داخلى پوست و در بقيه موارد, يك طرف داخلى روبروى طرف خارجى قرار مى گرفت; البته استثنا هم وجود داشت. يادآورى مى شود كه حزب (quire) عبارت است از مجموعه اى از كاغذها كه به هم دوخته مى شوند و از كنار هم گذاشتن اين دفترچه هاى كاغذى, يك كتاب درست مى شود.
جلدهاى اندكى باقى مانده است; بيشتر نمونه ها از تخته هاى چوبى پوشيده با چرم تهيه شده اند كه همواره يك ميخ فلزى به لبه تخته زيرين, كوبيده شده و در مقابل آن تسمه اى قرار دارد كه به دور ميخ پيچيده مى شود و امكان بستن كتاب را فراهم مى آورد. مشكل اصلى كه صحّاف با آن روبرو بوده است, دشوارى متصل كردن جلد به كتاب بود; چرا كه وزن تخته هاى چوبى فشار زيادى را بر هر گونه وسيله اتصال وارد مى آورده است. يكى از راه هاى متداول, چسباندن صفحه اول و آخر كتاب به تخته هاى جلد بوده است. از آنجا كه اين راه حل كارآمد نبوده, معمولاً تسمه هاى دومى وجود دارند كه تسمه اصلى را تقويت مى كنند و بعد از پاره شدن آن, جايگزين مى شوند. (ص20)
خط كشى عبارت است از خط هاى منظم افقى, عمودى, مورب و يا مدورى كه بر روى صفحه قبل از استنساخ متن با كشيدن طرح هاى تزئينى كشيده مى شود; با اين هدف كه به خطاط يا طراح, يك طرح زمينه ارائه دهد.
معمولاً خط كشى با قلم بدون مت28 انجام مى شده است, اما در مواردى هم از قلم سربى و جوهر استفاده مى شده است. در نسخه هايى كه به خط حجازى هستند, آثار خط كشى آشكار است و نشان مى دهد كه در آن زمان معمول بوده است. اما در نسخه هايى كه به خط عباسى هستند, به ندرت آثار خط كشى هويداست; اين در حالى است كه در تذهيب و ابعاد متن و خط ها, قوانين هندسى رعايت شده است. افزون بر اينكه در تذهيب هاى هم دوره آن از خط كشى استفاده مى شده است و اين همه نشان مى دهد كه اين خوش نويسان و طراحان از نوعى خط كشى استفاده مى كرده اند كه هيچ اثر محسوسى بر روى پوست بر جاى نمى گذاشته است. (ص21 ـ 20)
به سختى مى توان نسبت قرآن هاى سده هاى نخست را كه در آنها تذهيب به كار رفته است, حدس زد. بررسى محموله يافت شده در مسجد صنعا نسبت 5/12 درصد را نشان مى دهد. با اين همه, تذهيب همواره براى تعيين تقسيم هاى متن قرآن ها, چه به صورت ساده در نسخه هاى حجازى و چه به صورت پيچيده تر در سبك هاى بعدى به كار مى رفته است.
از تزئينات30 ساده يا پيچيده, براى تقسيم هاى متن استفاده مى شده است; بين دو آيه, بين دو سوره, بين دو جزء و يا ابتدا و انتهاى كل متن. آنچه بين دو آيه استفاده مى شده, دو نوع بوده: يا پس از هر تك آيه مى آمده و يا بعد از دسته اى از آيات: 5 يا 10 آيه. نشانه هايى كه براى تقسيم تك آيه ها به كار رفته اند, سير تكاملى را طى كرده اند; در نسخه هاى حجازى, مجموعه اى از نقطه ها بوده اند كه بعدها به خط هاى مايلى كه با نوك قلم ايجاد مى شده, تغيير كرده اند و در نهايت به نقش هاى31 مدورى تبديل شده اند كه معمولاً براى تعيين پايان هر آيه استفاده مى شده اند. نكته قابل توجهى كه از نمونه هايى كه در اختيار ما هستند, به دست مى آيد, اين است كه استفاده از آيه ـ نشان ها, در قرآن هاى حجازى, معمول تر از قرآن هاى بعدتر به سبك B.II است; يعنى به نظر مى رسد كه در دوره اى در قرن سوم هجرى اين رسم رايج شده است كه يا پايان آيه ها را با تذهيب معين كنند, يا اصلاً آنها را تعيين نكنند. در بيشتر تذهيب هايى كه براى تقسيم آيات به كار رفته, از تصاوير هندسى استفاده شده و غير آن, بسيار نادر است; البته به استثنا استفاده از حروف براى تعيين شماره آيات, بر اساس نظام شمارشى ابجد. در اين ميان به كار بردن (حاء) كوفى براى تعيين هر دسته پنج تايى از آيات از همه معمول تر است. البته در اين موارد حروف آنقدر تغيير شكل داده شده اند كه به دشوارى قابل شناسايى هستند.
براى تقسيم سوره ها, راه هاى مختلفى به كار رفته است. گاهى يك فضاى خالى بين دو سوره قرار داده اند كه بعدها در اين فضاى خالى نام سوره را مى نوشتند. اما معمولاً يا بين دو سوره را با تذهيب پر مى كرده اند و يا اطلاعاتى درباره سوره ارائه مى دادند كه اين اطلاعات شامل نام سوره, تعداد آيات, محل و زمان نزول يا تركيبى از اين موارد بوده است. بعضاً از تركيب هر دو استفاده كرده, اطلاعات را در تذهيب وارد مى كردند. (ص 23 ـ 21) انواع تزئيناتى كه براى تعيين دسته ده تايى از آيات به كار مى رفته, همراه با كدهاى آن در جدول شماره يك ارائه شده است.(ص25)
در حاشيه صفحات 21 تا 23 نيز تزئيناتى كه براى تقسيم تك آيه, 5 آيه و 10 آيه به كار مى رفته نشان داده شده است.
مقدمه كتاب با توضيحات مفصلى كه آمده است, پايان مى پذيرد. در پى آن, طى سه فصل, سه دسته خط اين دوره همراه با نمونه هاى آن معرفى شده اند.
خط حجازى نخستين از سه دسته خط شناسايى شده در اين دوره است. اين خط بر اساس توصيفاتى كه ابن نديم در الفهرست از شكل اين خط مى دهد, توسط ميشل آمارى32 شناسايى شده است. با توجه به اظهارات ابن نديم اين خط در قرون اول و دوم هجرى معمول بوده است. تعداد نمونه هاى مربوط به اين خط آنقدر اندك هستند و خودِ آنها هم آنقدر كوتاه هستند و در خودِ يك دستخط هم آنقدر نوسان هست كه به سختى مى توان سنخى33 براى آن مشخص كرد. با اين همه, چهار نوع سبك براى اين خط شناسايى شده است كه در اين مجموعه تنها براى دو نوع از آن نمونه وجود دارد.
تزيين اين نسخه ها بسيار آسان بوده است. نوارهاى ساده هندسى با جوهر بين سوره ها كشيده شده و مجموعه اى از نقاط يا خطوط مورب بين آيات قرار داده شده است. اين قرآن ها بر روى پوست نوشته شده اند و قطع آنها عمودى بوده است. اما قطع افقى نيز در ميان آنها ديده مى شود كه اندك و متعلق به سبك هاى متأخر حجازى هستند. به دليل كوتاهى نمونه ها و اندكى آنها, اطلاعات خط شناسانه34 ما از آنها بسيار كم است.(ص27 ـ 32)
از اين خط ها تنها سه نمونه در كلكسيون دكتر خليلى وجود دارد. دو نمونه اول, تك برگى و متعلق به اوايل قرن هشتم ميلادى هستند. نمونه سوم, سه برگى و متأخرتر, احتمالاً اواخر قرن 8 و اوايل 9 است. نمونه شماره 1, فاقد نقطه هاى اعرابى است و در فواصل آيات از دو رديف نقطه استفاده شده است و براى تعيين هر 5 آيه از يك (الف) قرمز كه دور تا دور آن نقطه است, استفاده شده است; يك دايره قرمز فاصله هر 10 آيه را معين مى كند. در وسط اين دايره يك حرف قرار دارد كه بنابر سيستم شمارشى ابجد شماره آيه را مشخص مى كند.
از اين نوع خط, شش سبك عمده شناسايى شده است كه بر اساس الفباى لاتين از A تا F كدگذارى شده اند. برخى از اين انواع, خود داراى تقسيمات فرعى تر هستند كه با اعداد رومى معين شده اند. ميزان فراوانى همه اين سبك ها يكسان نمى باشد. برخى مانند سبك B.II از فراوانى بسيار و برخى ديگر مانند D.II بسيار نادر مى باشند. اگر چه مى توان براى اين توزيع نابرابر, دلايل متعددى بر شمرد; اما در هر حال بايد در تحليل اين مسأله بسيار محتاطانه برخورد كرد. به ويژه آنكه تقريباً تمام نسخه ها و قطعاتى كه دانش ما بر پايه آنها استوار است, در نيمه غربى جهان اسلام و مشخصاً در انبارهاى مساجد قاهره, دمشق, قيروان و صنعا يافت شده اند. در نتيجه تقريباً هيچ اطلاعى از وضعيت خط در نيمه شرقى جهان اسلام در اختيار نداريم و چه بسا پاره اى از انواع نادرتر خط, در اين مناطق رواج داشته اند. لذا بايد منتظر انتشار مشخصات و فهرست مصور نسخه هاى اين مناطق باشيم تا بتوانيم ميزان فراوانى سبك ها را تعيين كنيم و اين در حالى است كه در هيچ صورتى نمى توانيم مطمئن باشيم كه عنصر اتفاق و شانس در نوع موادى كه باقى مانده و به دست ما رسيده است, دخالت نداشته باشد و در نتيجه تصوير غلطى از گذشته را براى ما ترسيم نكرده باشد.
مؤلف در ادامه به ارائه توضيحات مفصلى درباره هر يك از انواع اين سبك خط, مشخصات هر خط, محلى كه نمونه ها در آن يافت شده اند و تاريخ احتمالى نگارش آنها, ارائه مى دهد. براى روشن تر كردن مطالب, چهار جدول ارائه شده كه در آن حروف شاخص و سبك نوشتن آنها طبق هر سبك نشان داده شده است. برخى از اين سبك ها, مانند سبك A,E, F فاقد هر گونه تقسيم فرعى هستند; در حالى كه سبك D, داراى پنج زير مجموعه است كه نوع پنجم آن نيز خود, به سه دسته تقسيم مى شود. (ص 35 ـ 45)
در پى اين توضيحاتِ كلى, نمونه هايى كه با اين خط نگاشته شده اند به تفكيك سبك نگارششان ارائه شده اند: نمونه هاى 4 ـ 10 متعلق به سبك A, B (ص 49 ـ 58); نمونه هاى 11 ـ 18 متعلق به سبك C (ص 58ـ 67); نمونه هاى 19 ـ 61 مربوط به سبك D (ص 67 ـ 116); سبك E با 4 نمونه (ص 116 ـ 120); سبك F (ص 120 ـ 123) و در پايان, نمونه هاى متفرقه (ص 123 ـ 132). در مجموع, در اين قسمت 70 نمونه معرفى شده اند.
در ميان نمونه هاى مختلفى كه در اين قسمت ارائه شده است, نمونه شماره 42 (ص 92 و 93) ـ دو ورق از نسخه اى موسوم به قرآن آبى ـ را بايد منحصر به فرد شمرد. اين قرآن با آب طلا بر پوستى به رنگ آبى نگاشته شده است. رنگ آبى, چه براى پوست و چه براى كاغذ, رنگى غريب و غيرمعمول بوده است; همچنان كه استفاده از آب طلا نشان مى دهد كه هزينه گزافى براى تهيه آن صرف شده است. برخى از محققان معتقدند كه اين نسخه به دستور خليفه عباسى, مأمون, براى سر قبر پدرش, هارون الرشيد, تهيه شده است كه در اين صورت قاعدتاً بايد در مشهد آماده سازى و كتابت شده باشد; در حالى كه عده اى آن را متعلق به قيروان مى دانند. (ص 92 و 93)
نكته قابل توجه, رسمى است كه در دوره اى از نگارش قرآن معمول شده بود, و آن عدم تعيين انتهاى آيات است و مؤلف پيش از اين به آن اشاره كرده است. (45 ص 98 و 46 ص 99). نمونه شماره 43 (ص 96) متعلق به قرن 9 يا 10 ميلادى و نمونه هاى شماره 45 و 46 و 51 (صفحات 98 ـ 99 ـ 103) متعلق به همين دوره, به اين لحاظ در خور توجه هستند. در اين نسخه ها انتهاى آيات معين نشده, اما پس از هر پنج آيه, از نشان (حاء) كوفى استفاده شده است.
همچنان كه نمونه شماره 44 (ص 97) به رغم آنكه متعلق به اواخر قرن 9 يا نيمه اول قرن 10 ميلادى است, فاقد نقط و اعجام است. اين در حالى است كه نسخه هاى قديمى تر, مانند نسخه شماره 4 (ص49) متعلق به نيمه قرن هشتم ميلادى يا اوايل قرن نه, داراى نقط و اعجام است. شايد بتوان گفت اين موضوع حكايت از اهتمام مسلمانان به حفظ سنت هاى پيشينيان در نگارش قرآن دارد.
نسخه هاى شماره 19 (ص 67) و 41 (ص 90 ـ 91) نيز با آب طلا نگاشته شده اند و از رنگ هاى مختلف براى اعراب گذارى, تشديد و … استفاده شده است. در نسخه شماره 19 كه متعلق به قرن 9 ميلادى است, از رنگ قرمز براى اعراب گذارى, از نقطه سبز براى همزه و از آبى براى تشديد و حركت استفاده شده است. اين نمونه كه يك تك ورق است ـ و آيه 43 و 44 سوره سبإ را در بر دارد ـ يكى از عالى ترين نمونه هاى آب طلا كارى است. نسخه شماره 41, پنج ورق و متعلق به قرن 9 ميلادى است. اين نسخه كه بر روى پوست نوشته شده, تمام صفحات آن داراى حاشيه اى از تذهيب است. در اين نمونه, پايان هر تك آيه, 5 آيه و 10 آيه با تزئينات مختلف معين شده است. حروف داراى نقطه و اعجام هستند كه با خط هاى مايل كوچك نشان داده شده است. پوستى كه براى نوشتن اين نسخه تهيه شده, بسيار با دقت آماده شده است كه تشخيص دو سويه پوست را غيرممكن مى سازد. همچنان كه در صحافى آن نيز دقت بسيار به كار رفته است و اين همه, حكايت از كيفيت عالى قرآنى مى كند كه اين برگه ها به آن تعلق دارند و با هزينه بسيار زيادى فراهم آمده اند.
خط هايى كه در اين فصل ارائه مى شوند, ظاهرى آشناتر دارند و در برخى موارد تا دوره هايى تقريباً نزديك به ما, به كار مى رفته اند. امّا آگاهى ما از تاريخچه پيدايش اين خط و محل آن بسيار اندك است. در متون مختلف, براى نامگذارى اين خطوط, از اسامى مختلفى استفاده شده است:
كوفى شرقى, كوفى شرقى فارسى, كوفى شكسته, كوفى نسخ, كوفى غربى و شكسته35.
در همه اين اسامى, جز مورد آخر, از عنوان مقيد شده (كوفى) استفاده شده و اين نشان مى دهد كه در نظر افرادى كه اين عنوان ها را انتخاب كرده اند, تفاوت فاحشى بين اين خط و خط اوليه عباسى كه آن را (كوفى) مى خوانده اند, وجود داشته است. همانطور كه عنوان (كوفى) براى اطلاق بر خط پيشين نامناسب بود. اين عناوين نيز براى نامگذارى اين نوع خط نامتجانس به نظر مى رسند. لذا, در اين كتاب نام ديگرى براى آن انتخاب شده كه نشانگر جايگاه آن در تاريخ كتابت قرآن است. اگر چه اين نوع خط, از ديرباز در كتابت به كار مى رفته, اما به كارگيرى آن در اين دوره براى استنساخ قرآن, امرى جديد بوده است; در نتيجه آن را, (سبك جديد) ناميده ايم. (ص 132)
از اين خط, دو نوع مختلف شناسايى شده اند كه بسيار با هم متفاوت مى باشند: NS.I و NS.III. در جدول شماره 6 (ص 137 ـ 136) ويژگى هاى اين دو خط و تفاوت آن با دو خط از سبك اوليه عباسى كه تعلق آنها به قرن 9 ثابت است, نمايش داده شده است. از ميان اين دو خط, نوع دوم NS.III زودتر از ديگرى در كتابت قرآن به كار رفته است. اين نوع خط در قرن 9 ميلادى, خطى بوده است كه براى كتابت متون غير قرآنى رواج داشته است. همين گسترش موجب شده تا به تدريج تا اواخر قرن, جايگاه خود را در كتابت قرآن بيابد و پس از آنكه مدّت هاى طولانى, قرآن به هر دو سبك اوليه و جديد عباسى نگاشته مى شده, در نهايت جايگزين سبك اوليه گردد. سادگى سبك جديد و رواج آن در كتابت روزمره, از عوامل مؤثر در غلبه آن بوده است; همچنان كه اقتباس برخى جزئيات هنرى و نوشتارى سبك اوليه, در سبك جديد, توافقى هوشمندانه براى مشروعيت بخشيدن به آن, براى استفاده در كتابت قرآن تلقى مى شود. چنانكه در نمونه هاى شماره 87 و 88 كه احتمالاً متعلق به قرن 12 هستند, ديده مى شود, شيوه سنتى تعيين حركت و اعراب حروف همچنان حفظ شده است; حتّى در مواردى هم كه از شيوه جديد تعيين حركات استفاده شده, همچنان از رنگ قرمز, مانند شيوه سنتى, در نوشتن آن استفاده شده است. (بنگريد: نمونه شماره 84) (ص 133 ـ 134)
به كارگيرى اين سبك در نوشتن قرآن, با پيدايش تغييرات قابل توجهى در توليد كتاب, در جهان اسلام, همزمان بوده است. اين تحولات كه در اواخر قرن 9 ميلادى آغاز شدند, تا پايان قرن 10 ادامه داشتند. در نتيجه نسخه هاى اين دوره به لحاظ قطع, نوع مواد, اندازه نسخه ها, چگونگى چينش حزب ها, دستخوش تغيير شدند. حتّى در تذهيب هم سبك ها و طرح هاى جديدى به كار گرفته شد كه مهم ترين آن رواج طرح هاى مدور تمام صفحه است.
همچنين در ابتدا برخى نسخه ها, جدول هايى قرار داده شد كه تعداد سوره, آيه, كلمه, حرف و حتى نقط و اعجام را هم مشخص مى كرد. اين گونه جدول ها, اول بار, در اواخر قرن 9 پديدار شدند و در طول قرن 10, به تدريج كامل تر و پيچيده تر گشتند. ابتكار ديگرى هم كه در قرآن هاى اين دوره مشاهده مى شود, معرفى يك تركيب جديد براى شروع قرآن است: به منظور متقارن ساختن صفحه آغازين, سوره حمد در صفحه سمت راست و قرينه آن, در صفحه سمت چپ, اولين آيات سوره بقره, نوشته مى شد (ص 135).
در اين فصل, جدولى ارائه شده است (شماره 6 ـ ص 136 ـ 137) كه در آن ويژگى هاى دو نوع خط سبك جديد, در مقايسه با دو نوع خط از سبك اوليه, نمايش داده شده اند. در پى اين توضيحات كلى, نمونه هاى مربوط به اين سبك از شماره 75 تا 98, معرفى شده اند. از آنجا كه اين سبك تا قرن 13 ميلادى در كتابت قرآن به كار مى رفته, تمام نمونه ها, از قرن 10 تا 13, يك جا در اين كتاب معرفى شده اند.
از ميان نمونه هاى اين فصل, نسخه شماره 81 (ص 146 تا 151) به لحاظ محل تهيه منحصر به فرد است. اين نسخه, تنها قرآن شناخته شده اى است كه در پالرموى سيسيل, تهيه شده است و در اين كلكسيون 20 ورق از آن, از آيه 62 انبياء تا 113 شعراء, وجود دارد. قطع آن 6.17ھ25cm است و بر روى پوست نوشته شده. بر روى نسخه تاريخ نگارش آن, سال 372 هـ.ق (983 ـ 982 ميلادى) ثبت شده است.
متن با جوهر مشكى نوشته شده و فاقد نقط و اعجام است. براى نشان دادن حركت حروف از نقطه هاى قرمز, براى همزه از زرد و در صورت مصادف شدن با سكون, از آبى استفاده شده است. تك آيات, دسته هاى 5 تايى و 10 تايى از آيات, حزب ( قرآن) جزء ( قرآن) و , , و قرآن نيز با نقش هاى مختلف, مشخص شده است. اسم هر سوره و تعداد آيات آن, با آب طلا و به سبك ديگرى نوشته شده است.
نسخه شماره 83 (ص 154 ـ 155) نيز به دلايل مختلف درخور توجه است.
اين نمونه, يك ورق از قرآنى است كه در اصفهان, رمضان 383 هـ.ق (993 ميلادى) تهيه شده است. قطع بزرگ كلمات, غناى تذهيب, قطع افقى آن ـ كه انتخابى غيرمعمول براى نسخه هايى است كه از كاغذ تهيه شده اند ـ و نوع خط آن, ممتاز بودن آن را موجب شده است. اين تك ورق از آيه 59 سوره نجم تا 5 سوره قمر را در بر مى گيرد. متن با جوهر مشكى و نقط و اعجام با خط هاى كوچك مايل, نوشته شده اند. از نقطه هاى رنگين براى حركت, همزه و تشديد استفاده شده است. انتهاى هر تك آيه هر دسته 10 تايى از آيات با نقش هاى مختلف معين شده اند.نام سوره قمر و تعداد آيات آن با آب طلا نوشته شده اند و نسخه داراى تذهيب هاى زيبايى است.
نمونه ممتاز ديگرى كه در اين فصل معرفى شده است, نمونه شماره 84 است (ص156 ـ 165) نسخه اى كه در اين كلكسيون وجود دارد, 122 ورق از قرآن 7 جلدى, متعلق به قرن 11 ميلادى است كه از كاغذ, در قطع 8.23ھ5/36cm با 8 خط در هر صفحه تهيه شده است. نسخه مشابهى از آن در آستان قدس نگهدارى مى شود. درشتى حروف يكى از ويژگى هاى اين نسخه است. متن آن با جوهر مشكى است از خط هاى كوچك مايل براى نقط و اعجام استفاده شده است. گرچه حركات, همزه, وصل, سكون, تشديد, به شكل امروزى شان هستند, امّا همچنان سنت قديمى استفاده از رنگ هاى مختلف متفاوت از متن, براى نوشتن آنها به كار رفته است. در اين نسخه, تك آيات, دسته 5 تايى و 10 تايى از آيات در خود متن, با نقش هاى گوناگون معين شده اند, اما ديگر تقسيمات آيات و سوره ها, در حاشيه متن آمده اند. اسم سوره و شماره آيات آن با آب طلا, در زمينه اى از تذهيب نوشته شده كه در كناره آن, محل نزول سوره نيز مشخص شده است. اين نسخه به لحاظ تعداد صفحاتى هم كه در هر quire آن هست, متفاوت مى باشد. همچنان كه به لحاظ تذهيب بسيار غنى است. در هر مجلد از اين قرآن 7 جلدى, يك جفت صفحه آغازين و انتهايى آن, تذهيب شده اند. در ص 157 نيمى از آغازين صفحات, مجلد نخست نمايش داده شده كه متضمن جدولى از تعداد كلمات, حروف, نقطه ها و … است. دو صفحه آغازين قرآن از سوره حمد و اول بقره تشكيل شده كه به زيبايى تذهيب و قرينه سازى شده اند (ص 158 ـ 159) قسمت هاى ديگر متن نيز به مناسبت, با هنرمندى تذهيب شده اند. اين كتاب با معرفى نسخه هايى از قرآنهاى قرن 12 ميلادى پايان مى پذيرد.
در نهايت اشاره به اطلاعاتى كه ذيل معرفى هر نمونه, ارائه شده, مفيد مى باشد. در هر مورد تعداد صفحات, ابعاد نسخه, ابعاد قسمت مربوط به متن, تعداد سطرها, جنس مواد استفاده شده براى نوشتن, نوع خط, شماره بازيابى آن در اين كلكسيون و اينكه احياناً قسمت هاى ديگر همين نسخه در كجا نگهدارى مى شود, ارائه شده است. در ادامه, ويژگى خط شيوه ثبت نقط, اعجام, اعراب, حركت, همزه, تشديد, نوع نقش هاى به كار رفته براى فواصل آيات, انواع تذهيب, اطلاعات مربوط به صحافى و احياناً تجليد, به تفصيل آمده است. در تمام موارد آيات نسخه, عنوان شده ليكن متن آيه به نقل از آن نسخه خاص نقل نشده است.
مطالعه اين مجموعه تحسين برانگيز, براى تمامى قرآن پژوهان و هنردوستان مفيد خواهد بود. اين كتاب در كتابخانه تخصصى قرآن در قم موجود است.
1. Abbasid Tradition
2. Francois Deroche.
3. catalogue.
4. Ecole pratique des Hautes Etudes.
5. calligraphy.
6. Bibliotheque Nationale.
7. Topkapi Palaa Library Topkapi.
8. British Library.
9. Bibliotheque Nationale.
10. Chester Beatty.
11. Adler.
12. Michele Amari.
13. palaeographic.
14. حالت مستقل: حرف به هيچ حرفى ـ قبل يا بعد ـ متصل نشده است.
15. حالت پايانى: حرف تنها به حرف قبلى متصل است.
16. حالت ميانى: وقتى كه حرف به حرف قبلى و بعدى متصل شده است.
17. Abott.
18. Amari.
19. Early Abbasid style.
20. New style.
21. format.
22. scroll-volumen.
23. bound codex.
24. horizontal format.
25. vertical format.
26. binding.
27. ruling.
28. dry point.
29. illumination.
30. ornaments.
31. motif.
32. Michele Amari.
33. typology.
34. codicological.
35. نام اين خطوط به ترتيب عبارت است از: EasteRn Kufic - EasteRn PERSIAN Kufic - Broken Kufic - Western Kufic - Broken cursive.